در فرهنگنامه دهخدا خوسف به این صورت تعریف شده است: ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در شمال باختری راور و خاور راه فرعی کوهبنان به یزد. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸ ). و از منظر دیگر برخی بر این باورند که خوسف در واقع شکل تغییریافته واژه خسوف است و این نام به این علت انتخاب شده که خوسف دارای قنات و زمین های آباد است. خسوف . [ خ َ ] (ع ص ، اِ) چاه بسیار آب در زمین سنگناک که آب آن منقطع نشود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).

گرچه خوسف اکنون جز شهرستان بافق می باشد. اما اگر بخواهیم بررسی دقیقتری داشته باشیم باید به نکات زیر اشاره کنیم:

به زعم برخی، خوسف معنایی معادل همراهی خوشی و أسف در زمین دانسته شده ولی خصایص یوسف پیامبر یعنی ( زیبایی ) بیشتر به نام آن نزدیک است گرچه بسیاری نام خوسف را از مهاجرین تاجر زرتشتی گرجی که به سمت هند در تردد بوده اند ملهم دانسته اند ویا برخی آنرا سرزمین قنوات بشمار آورده اند وخوسف را به حفاری وحفر قنات وبعبارتی قنات آباد تصور نموده اند وتعداد بیشمار خوسف را خاورستان طلوع خورشیدزیبای بهاری تا امتداد غروب زیبای پائیزی در افواه واستماع بکار رده اند اما می شود پذیرفت که خوسف معنایی جز زیبایی ندارد.

برخی بر این باورند که ریشه این واژه به زبان گرجی برمی گردد. خوس به معنی زمین و اف از زبان روسی گرفته شده و به معنی زاده است. خوسف به معنی زمین زاده. این واژه اولین بار توسط آریائی های مهاجر از گرجستان استفاده شد. گرجی های مهاجر که به دلیل تجارت از گرجستان به مقصد هند از بیرجند عبور می نمودند به دلیل جنگهای محلی در شرق نهبندان امروزی متواری شده و در جنوب بیرجند در منطقه ای که امروزه خوسف نامیده می شود ساکن شدند. توسعه خوسف به شکل امروزی مدیون این مهاجرین می باشد. مهاجران گرجی بعدها از مسیر طبس گلشن به یزد و بعدها به استان های اصفهان و کرمان مهاجرت نمودند. دین اصلی این مهاجرین زرتشتی بود. آریایی های مهاجر بعدها به خوسفی و خوسفیان در این مناطق مشهور شدند.

دانشنامه عمومی بررسی دقیق تری بر روی واژه خوسف انجام داده است و بر این باور است که شهرستان خویف در بیرجند بیشتر استراحت گاه تجار مختلف به ویژه منزلگاهی برای بازرگانان گرجی و روس در مسیر تجارت به هند بود. از آن جمله می توان به قبایل خودسیانی، خوسفیانی و خوسفی در این منطقه اشاره نمود.

بازرگانان زرتشتی یاد شده که تجارت پارچه، پیشهٔ آنان بود از منطقه سوخومی در شمال غرب گرجستان، که بخشی از ایران محسوب می شد، به قصد تجارت پارچه از مسیر ایران قصد سفر به کشمیر هندوستان را داشتند. این کاروان بزرگ تجاری گرجی پس از ترک منطقه سوخومی در شمال غربی گرجستان امروزی ( جنوب غربی روسیه کنونى ) و عبور از آذربایجان از مسیر آستارا، رشت وارد سرزمین طبرستان شدند؛ و از این طریق پس از گذشت روزهای متوالی وارد سرزمین خراسان بزرگ شده تا اینکه به منطقه بیرجند در جنوب خراسان رسیدند؛ و چند صباحی را طبق معمول در کاروانسرای تجاری خود استراحت کردند. هنگام عبور از مرز امروزی ایران و افغانستان در حوالی نهبندان در آن منطقه بین راهزنان و آنان جنگی درگرفت و بخش عمده ای از اموال آن ها به تاراج رفت.

تعداد از آنان کشته شدند و برخی نیز گریختند. بازماندگان این قبایل توسط گرجی های خوسف در جنوب بیرجند پناه داده شدند و لی پس از مدت کوتاهی هم زمان با انعقاد پیمان نامه گلستان سرنوشت این قبایل به گونه دیگری رقم خورد و امکان بازگشت به گرجستان برایشان مهیا نشد.

بازماندگان این کاروان بناچار در همان منطقه ساکن شدند و سعی در رونق مجدد پیشه خود نمودند. افرادی از این کاروان مدت ها بعد با عبور از ناحیه کرمان و چاه بهار به بمبئی مهاجرت نمودند و با توجه به اینکه زرتشتی بودند به کمک پارسیان هند شغل خود را تقویت نمودند. تعداد کمی از افراد در خوسف ماندگار شدند که همین تعداد قلیل در زمان شوکت الملک، حاکم وقت بیرجند، به طور محترمانه مورد حمایت واقع شدند و بعدها به دعوت حاکم طبس برای امور بازرگانی به طبس دعوت شدند ( آریایی های مهاجر بعدها خوسفی، خوسفیان، آریامنش و طاهریان شهرت یافتند ) . مهاجران طی سال های ۱۲۸۰ هجری خورشیدی تاکنون به مناطقی از جمله، طبس، کرمان، یزد و اصفهان کوچ کردند.

با نگاهی به نکات فوق الذکر می توان چند فرضیه را مطرح کرد:

  • اجداد ما در واقع همان گرجیانی بودند که در حدود یک قرن قبل به خوسف مهاجرت کردند و در اینجا ساکن شدند.
  • اگر به نقل قول های بزرگان روستا نگاهی بیندازیم جملگی بر این باور هستند که قدمت روستا از آنچه در تاریخ به آن اشاره شده بیشتر است. برای مثال وجود بقای قبرهای بزرگان که به آن پیر نیز می گویند و یا نیز وجود مکان های مثل تپه شه نعمت الله و  یا قبرستان روبه بیت المقدس.  البته این امکان وجود دارد که خوسف به شکل کنونی خود از از ابتدای ورود گرجی ها به این شکل در آمده باشد.
  • آنچه ما به عنوان خوسف کنونی می شناسیم در نتیجه اختلاط بین نژادها و نسل های مختلف است و شاید ارتباط چندانی بین خوسف بیرجند، خوسف افغانستان و خوسف بافق وجود نداشته باشد و این موضوع صرفا یک فرضیه است.

اثبات دقیق این موضوع به بررسی تاریخی و بیولوژیک نیاز دارد.

مرتضی محمدیمشاهده نوشته ها

Avatar for مرتضی محمدی

در جستجوی یادگیری و آموختن

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *